فیروزگون

لغت نامه دهخدا

فیروزگون. [ زَ / زِ ] ( ص مرکب ) رجوع به فیروزه گون شود.

جمله سازی با فیروزگون

چون قضای گنبد فیروزگون همتت بر کارها پیروز باد