فرنسه

لغت نامه دهخدا

( فرنسة ) فرنسة. [ ف َ ن َ س َ ] ( ع اِمص ) خوبی تدبیر: فرنسةالمراءة؛ خوبی تدبیر وی در امور خانگی. ( منتهی الارب ).
فرنسه. [ فْرَ / ف َ رَ س َ ] ( اِخ ) فرنسا. فرانسه. ( از نقود ص 63 ). رجوع به فرانسه شود.

جمله سازی با فرنسه

ریموند پسر ریموند پنجم، کنت تولوز و کنستانس فرانسه در سنت-ژیل در گار به دنیا آمد. از سمت مادری، نوه لوئی ششم، پادشاه فرنسه به حساب می‌آمد. پس از مرگ پدرش در سال ۱۱۹۴، وی به عنوان جانشین وی وارث کنت‌نشین تولوز شد. وی بلافاصله با آلفونسوی دوم و خاندان ترنکاول صلح کرد.