غولان

لغت نامه دهخدا

غولان. [ غ َ] ( ع اِ ) گیاهی است ترش شبیه به اشنان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). نام قسمی شورگیاه.
غولان. [ غ َ ] ( اِخ ) نام جایی است. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

نام جایی است

دانشنامه آزاد فارسی

کتابی به گویش آرامی بین النهرین جنوبی، تألیف مانی. این کتاب را پیروان مانی به زبان های گوناگون ترجمه کرده اند. ابن ندیم عنوان کتاب را سِفْر الجبابره ذکر کرده است. نام آن در زبان پهلوی اشکانی (پارتی) کَوْان (جمع کَوْ، همان کوی در اوستایی و کی در فارسی میانه) است. کتاب مشتمل بر مطالبی دربارۀ فرشتگانی است که هبوط کرده و به زمین فرود آمده بودند و در کتاب مقدس (سِفْر پیدایش) به آنان اشاره شده است. در روایت مانوی، این فرشتگان به دیو بدل شده اند. قطعاتی از این کتاب به زبان های فارسی میانه و سغدی موجود است. پیروان مانی هنگام ترجمۀ این کتاب از زبان آرامی به زبان های ایرانی میانه، بسیاری از نام های ایرانی مانند سام و نریمان را به جای اسامی سامی به کار برده اند تا برای ایرانیان غرابت نداشته باشد.

جمله سازی با غولان

چند بیغاره که در بیغولهٔ عاری شدی ای پی غولان گرفته دوری از صحرای من
بر ره غولان نشسته‌اند حذر کن باز نهاده دهان‌ها چو حواصل
غلت غولی میزدندی همچو غولان هر سوی جامگی حلاج و درزی موزه دورو کفشگر
بدو در ز هر سو ز غولان غریو شب اندر هوا گونه‌گون چهر دیو
جای غولان شده آن دشت که بود پیش ازین بیشه ی شیران چکنم؟!