عنوت

لغت نامه دهخدا

عنوت. [ ع َ ] ( ع اِ ) پشته دشوارگذار. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). تپه ای که صعود بر آن دشوار باشد. ( از اقرب الموارد ). عُنتوت. رجوع به عنتوت شود.
عنوة. [ ع َن ْ وَ ] ( ع اِمص ) برآورش. اسم مصدر است.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اخراج و برآوردگی و برآورش. ( ناظم الاطباء ). اسم است از «عنا الشی ٔ»، یعنی ظاهرکردن. ( از اقرب الموارد ). || غلبه و قهر و چیرگی. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). گویند: فتحت مکه عنوةً؛ فتح کرده شد مکه بطور قهر و غلبه. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || مودت و دوستی، از اضداد است. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). گویند: فتح البلد عنوةً؛ یعنی شهر به اجبار و قهر یا به صلح فتح شد. ( از اقرب الموارد ).

جمله سازی با عنوت

و باز پرسیدند از تصوف گفت: عنوتی است که در وی هیچ صلح نبود و رویم پرسید از ذات تصوف گفت: بر تو باد که دور باشی از این سخن تصوف به ظاهر می‌گیرد و از ذات وی سؤال مکن پس رویم الحاح کرد گفت: صوفیان قومی‌اند قائم با خداوند چنانکه ایشان را نداند الاخدای.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ژرف یعنی چه؟
ژرف یعنی چه؟
لطیف یعنی چه؟
لطیف یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز