لغت نامه دهخدا
عنقا شدن. [ ع َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) غائب و ناپدید شدن. ( آنندراج ):
شاهباز طبع ملا بال هر جا باز کرد
فکر صائب را علاجی نیست جز عنقا شدن.صائب ( از آنندراج ).
عنقا شدن. [ ع َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) غائب و ناپدید شدن. ( آنندراج ):
شاهباز طبع ملا بال هر جا باز کرد
فکر صائب را علاجی نیست جز عنقا شدن.صائب ( از آنندراج ).
غائب و ناپدید شدن
💡 شاهباز طبع ملا بال هر جا وا کند فکر صائب را علاجی نیست جز عنقا شدن