عمات

لغت نامه دهخدا

عمات. [ ع َم ْ ما ] ( ع اِ ) ج ِ عَمّة. خواهران پدر. رجوع به عَمَّة شود.
عماة. [ ع َ ] ( ع اِ ) قطعه ابر متراکم. ( از تاج العروس ) ( از متن اللغة ). عَمایة. رجوع به عمایة شود.
عماة. [ ع ُ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ أعمی ̍. نابینایان. رجوع به اعمی شود.

فرهنگ عمید

= عمه

فرهنگ فارسی

( اسم ) خواهر پدر.

جمله سازی با عمات

در روایت‌های سنتی یهودی، ۲ پادشاه و یوسفوس، آمده‌است که مردم اسرائیل از سوی پادشاه آشوریان (سارگون دوم) به هاله، به گوزان در دریای خابور و به شهرهای مادها رانده شدند. پادشاه آشوریان پس از آن مردمی را از بابل، کوتا، آوه، عمات و سپاروایم آورد تا در سامره ساکن شوند. به دلیل اینکه خداوند شیران را فرستاد تا آن‌ها را بکشد، پادشاه آشوریان یکی را از خانواده کاهن اسرائیلی از بیت‌ئیل فرستاد تا به ساکنان جدید در مورد احکام خداوند آموزش دهد. نتیجه نهایی این شد که ساکنان جدید هم خدای آن سرزمین و هم خدایان خود از کشورهای که آمده بودند را پرستش کردند.