عرش فرسا

لغت نامه دهخدا

عرش فرسا. [ ع َ ف َ ] ( نف مرکب ) ظاهراً کنایه از فرشته و ملائک:
هر سحرگاهش دعای صدق ران
پس به سوی عرش فرسائی فرست.خاقانی.

جمله سازی با عرش فرسا

دریغ آن بلند اختر و رای تو دریغ آن سر عرش فرسای تو
چرخ اطلس نیز شد مانند کرسی پرنجوم از نشان نعل رخش عرش فرسای شما