لغت نامه دهخدا
آرزوی دل خلقی تو به شیرین سخنی
اثر رحمت حقی تو به نیک اخلاقی.سعدی.منم امروز و تو انگشت نمای زن و مرد
من به شیرین سخنی و تو به خوبی مشهور.سعدی.شیرین سخنی و ملاحت نوادر این دیوانه بر حضرت عرضه می رفت. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 113 ).
- شیرین سخنی کردن؛ سخنان شیرین و دلنشین بر زبان راندن. شیرین زبانی کردن:
خوان درویش به شیرینی و چربی نخورند
سعدیا چرب زبانی کن و شیرین سخنی.سعدی.