شکر خندی

لغت نامه دهخدا

شکرخندی. [ ش َ ک َ / ش َک ْ ک َ خ َ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی شکرخند. شیرین لبخندی. شیرین تبسمی:
بجز از خوبی و شکرخندی
داشت پیرایه هنرمندی.نظامی.شکر ناب در شکرخندی
عقد عناب در گهربندی.نظامی.و رجوع به شکرخند وشکر خندیدن شود.

فرهنگ فارسی

حالت و چگونگی شکرخند شیرین لبخندی

جمله سازی با شکر خندی

بر در درج قفل زدم یک چندی عاقبت داد گشادش بت شکر خندی
گفت ابن یمین از چه گریان شده ئی گفتم از عشق پریروئی شنگیست شکر خندی
از عشوه شکر خندی بر خاک شهیدان کن وآنگاه دم از معجر چون عیسی مریم زن
منکه همچون غنچه دارم با لبت دلبستگی کی گشاید کارم از لعل شکر خندی دگر
بحالتی ز لبت دیده ام شکر خندی که تا قیامتم آن شیوه در نظر باشد
کجا خواهد لب گستاخ را راه سخن دادن؟ شکر خندی که دلها را گریبان چاک نگذارد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پایان یعنی چه؟
پایان یعنی چه؟
ورژن یعنی چه؟
ورژن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز