شش طرف. [ ش َ / ش ِ طَ / طَ رَ ] ( اِ مرکب ) شش جهت که مشرق و مغرب و شمال و جنوب و فوق و تحت باشد. ( ناظم الاطباء ). به معنی شش جهت و شش سو است. ( از آنندراج ): بربست به نام خویش شش حرف گرد کمر زمانه شش طرف.نظامی.رجوع به شش جهت شود.
فرهنگ فارسی
شش جهت که مشرق و مغرب و شمال و جنوب و فوق و تحت باشد.
جمله سازی با شش طرف
بربست به نام خود به شش حرف گرد کمر زمانه شش طرف
چون صبح عید هفتم ماه رجب رسید از شش طرف نوید هزاران طرب رسید
ابری سیه ز آه یتیمان به پای خاست از شش طرف هوا به زمین پر به پر گریست
افراط ناقبولی بر خاک آبرو چید مغز جهات گردید از شش طرف رد ما