سخن باف

لغت نامه دهخدا

سخن باف. [ س ُ خَم ْ ] ( نف مرکب ) مجازاً، شاعر ماهر:
نه مرد لافم خاقانی سخن بافم
که روح قدس تند تار و پود اشعارم.خاقانی.

فرهنگ فارسی

مجازا شاعر ماهر

جمله سازی با سخن باف

💡 گویم شاها شده است باشی پر لاف از ره عدوان به عیب بنده سخن باف

💡 به غیر موی شکافان کسی نمی داند که تار و پود جهان در کف سخن باف است

جنده یعنی چه؟
جنده یعنی چه؟
چیره یعنی چه؟
چیره یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز