دوستی نمودن

لغت نامه دهخدا

دوستی نمودن. [ ن ِ / ن َ / ن ُ دَ ] ( مص مرکب ) دوستی ورزیدن. دوستی کردن. اظهار دوستی کردن. ( یادداشت مؤلف ). تحبب. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). تودد. ( دهار ): شرس؛ دوستی نمودن با مردم. ( منتهی الارب ). رجوع به دوستی کردن شود.

فرهنگ فارسی

دوستی ورزیدن.

جمله سازی با دوستی نمودن

وین دوستی نمودن سیصد هزار خلق از دولت بلند و دل مهربان توست