دل پرداز

لغت نامه دهخدا

دل پرداز. [ دِ پ َ ] ( نف مرکب ) که دل بدان سرگرم و متوجه باشد. خالی کننده دل از غم. تهی کننده دل از غم. تسلی دهنده دل:
گهی در گوش دلبر راز گفتن
گهی غمهای دل پرداز گفتن.نظامی.ازین اندیشه لختی بازمی گفت
حکایتهای دل پرداز می گفت.نظامی.من شرح دل پرداز خود برخی فرستم پیش تو
لیکن تو کمتر می کنی گوشی به دل پرداز من.اوحدی.اگر غافل نشد جان تو از عشق
ز دل پرداز او برخوان نشیدی.اوحدی.

فرهنگ فارسی

پردازنده به دل. که دل بدان سرگرم و متوجه باشد.

جمله سازی با دل پرداز

💡 چو زان بد زهر، دل پرداز گشتند بسوی کشتهٔ خود باز گشتند

💡 اگر غافل نشد جان تو از عشق ز دل پرداز او بر خوان نشیدی

💡 من شرح دل پرداز خود برخی فرستم پیش تو لیکن تو کمتر میکنی گوشی به دل پرداز من

💡 در تماشاگاه حسن دین و دل پرداز او آه می خیزد ز دل بی اختیار آیینه را

💡 مرا که همچو صراحی مدام خون گریم روا بود که کنم چون پیاله دل پرداز

💡 به دانایی ز دل پرداز غم را که غم‌ غم را کشد چون ریگ نم را

سرانجام یعنی چه؟
سرانجام یعنی چه؟
جزئیات یعنی چه؟
جزئیات یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز