دفعات

لغت نامه دهخدا

دفعات. [ دَ ف َ ] ( ع اِ ) ج ِ دَفعة. ( منتهی الارب )( اقرب الموارد ). بارها. رجوع به دفعة و دفعه شود.
دفعات. [ دُ ف َ ] ( ع اِ ) ج ِ دُفعة. ( ناظم الاطباء ). رجوع به دُفعة شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع دفعه بارها.

جمله سازی با دفعات

برخی نویسندگان از جمله عبدالرزاق نوفل، مدعی یافتن تعداد دفعات تکرار واژه‌هایی در قرآن به صورت ویژه شده‌اند. برخی از این واژه‌ها بدین شرح‌اند:
خورشید خانم از نقش‌مایه‌های ایرانی است که به دفعات و در طی قرون متمادی توسط نگارگران و نقاشان ایرانی استفاده می‌گردد.
یک سال بعد از انتخابات ۱۳۸۸ و برخوردهای گسترده امنیتی و قضایی با معترضان به انتخابات به همراه خانواده خود به فرانسه مهاجرت کرده بود، در خرداد ۱۳۹۶ به ایران بازگشت. وی بعد از بازگشت به کشور، به دفعات احضار شد و تحت بازجویی مأموران امنیتی ایران قرار گرفت.
برخلاف رایانش و ریاضیات، تعداد دفعات تکرار از پیش معلوم نیست و تکرار تا زمانی که موفقیت بر اساس معیارهای استاندارد (معمولاً یک آزمون) حاصل شود، ادامه می‌یابد.
از دیگر دلایل می‌توان به کم پلک زدن نیز اشاره کرد مثلاً به هنگام کار مداوم با رایانه یا بیماران دچار پارکینسون که تعداد دفعات پلک‌زدنشان کم است، اشک به مقدار زیادی تبخیر شده و سطح چشم خشک می‌شود.