خون خم
فرهنگ فارسی
جمله سازی با خون خم
زهاد زکین ریخته خون خم می را ای باده کشان دست مکافات برآرید
تا که ازین خمار غم، خون جگر بود مرا هین بشکن ز خون خم، رنج خمار ای پسر
بریخت خون خم ار زاهدی زتیغ هلال بحکم شرع از او انتقام باید کرد
به یادش خون خم خوردیم لیکن ستد از ما دل و دین خونبها را
خون خم را اگر صراحی خورد ساقیا خون او بخور به قصاص