لغت نامه دهخدا
خوشرفتاری. [ خوَش ْ / خُش ْ رَ ] ( حامص مرکب ) مداجات. ملاینة. مصانعه. مداراة. حسن سلوک. ( یادداشت مؤلف ).
خوشرفتاری. [ خوَش ْ / خُش ْ رَ ] ( حامص مرکب ) مداجات. ملاینة. مصانعه. مداراة. حسن سلوک. ( یادداشت مؤلف ).
عمل خوشرفتار
مداجات ملاینه
💡 پس از مدتی، علی بن حسین (سجاد) از یزید درخواست بازگشت کاروان اسیران به مدینه را مطرح کرد و یزید موافقت کرد و سپس کاروان اسیران را به همراه تعدادی از سربازانش به مدینه فرستاد. خبرهایی در منابع، از خوشرفتاری کارواندارانی سخن میگوید که وظیفه انتقال کاروان اسیران به مدینه داشتهاند. زینب پس از رسیدن به مدینه، خطاب به ام کلثوم از خوشرفتاری کارواندار میگوید و قصد میکند تا از زیورآلاتش برای جبران زحماتش چیزی را به او بدهد که کارواندار از قبول آن ممانعت میکند.
💡 این سیاستمدار ایرانی-اتریشی پیش از این یوهانا میکل لایتنر، رئیس دولت محلی استان نیدراوسترایش را به دلیل خوشرفتاری و پذیرفتن مهاجران، "موزلیمماما" به معنای مادر مسلمانان خوانده بود و با انتشار تصویری از یوهانا میکل لایتنر که با فوتوشاپ حجاب به او پوشانده بود، خواستار این شده بود مردم در انتخابات ۲۸ ژانویه به او رای ندهند.