خوبی روی
فرهنگ فارسی
جمله سازی با خوبی روی
گر به این سامانِ خوبی روی در مصر آوری ماهِ کنعان رونما سازد بهای خویش را
بر چهرهٔ او چو طاق ابرویش دید مه خوبی روی خویش بر طاق نهاد
نه مهر، خوبی روی ترا نه مه دارد خدا ز چشم بدت ای پسر نگه دارد
ز خوبی روی مه را خیره کردی به رحمت خود چنانتر از چنانی
شوخی خوی ترا قاعده دان ست خزان خوبی روی ترا آیینه دارست بهار
لولو دریایی و دریای خوبی روی توست ای شگفتی هم تو دریایی و هم تو لولوی