حب کردن

لغت نامه دهخدا

حب کردن. [ ح َ ک َ دَ ] ( مص مرکب )خمیر داروئی یا جز آن را به صورت حب، گلوله کردن.

جمله سازی با حب کردن

تدبیر تو چیست بغض با حب کردن با هستی خویشتن تعصّب کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال ورق فال ورق