جزو اصل

لغت نامه دهخدا

جزو اصل. [ ج ُزْ وِ اَ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) پاره ای از اصل. بخشی از تمام. || به اصطلاح منجمان، اول درجه حمل. ( آنندراج ) ( بهارعجم ):
به جزو اصل رسید آفتاب بر گردون
به خانه نهمین آفتاب هفت اقلیم.انوری ( از بهارعجم ).

فرهنگ فارسی

پاره از اصل بخشی از تمام یا باصطلاح منجمان اول درجه حمل.

جمله سازی با جزو اصل

در سنت آشپزی ژاپنی، واژهٔ سوشی در واقع اشاره به برنج ویژهٔ آماده شده با طعم سرکه است که جزو اصلی همهٔ انواع غذاهای سوشی، اعم از نیگیری‌زوشی تا چیراشی‌زوشی را تشکیل می‌دهد. در ژاپنی، اصطلاح ماکی اشاره به هر نوع رول سوشی ترکیب شده با نوری است، و ته به معنای دست می‌شود. در واقع ته ماکی نوعی سوشی است که به جای استفاده از ابزارهایی مانند ماکی‌سو برای پیچاندن سوشی، تنها از دست استفاده می‌شود.
این شرکت در بورس لندن قرار دارد و جزو اصلی شاخص ۱۰۰ بورس اوراق بهادار فایننشیال تایمز است.