جدا گونه

لغت نامه دهخدا

جداگونه. [ ج ُ ن َ / ن ِ ] ( ق مرکب ) ظاهراً لهجه ای است در جداگانه. جداگانه. علیحده. تنها: اندر فربه کردن عضوی جدا گونه. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

فرهنگ فارسی

ظاهرا لهجه ای است در جداگانه جداگانه تنها.

جمله سازی با جدا گونه

جدا گونه گون هدیه ها ساختند یکی گنج هر یک بپرداختند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
میلف
میلف
نحوه
نحوه
شیمیل
شیمیل
فال امروز
فال امروز