بفور

لغت نامه دهخدا

بفور. [ ب ِ ] ( ق مرکب ) فی الفور و در حال و بزودی. ( ناظم الاطباء ). فوراً.

فرهنگ عمید

فی الفور، فوراً، به زودی، بی درنگ.

فرهنگ فارسی

فوری، فورا، بزودی ودرنگ
فی الفور در حال بزودی فورا.

جمله سازی با بفور

با انتشار آلبوم مرثیه (۱۹۹۴) و هشت‌ضلعی (۱۹۹۵)، بفوری باری دیگر سبک خود را تغییر دارد. این بار به ریترو-ثرش. آلبوم «نابودگر دنیاها» در سال ۲۰۰۱ آغاز بازگشت گروه بفوری به سبک وایکینگ متال بود که با انتشار دو آلبوم نردلند یک (۲۰۰۲) و نردلند دو (۲۰۰۳) این انتقال به سبک پیشین نهایی شد.
ز انصاف مرمت کنی بفور بنیاد وجود خراب من
یکی را به کیوان درآرد بفور یکی را ز ایوان سپارد به گور