البصر

واژۀ لَمح در زبان فارسی به معنای نگریستنِ سریع و گذراست. این فعل، نگاهی آنی و شتاب‌زده را بیان می‌کند که در زمانی بس کوتاه روی می‌دهد و بیش از یک چشم‌برهم‌زدن به درازا نمی‌کشد. از این رو، لَمح مفهومی از دیدنِ فوری و گذرا را در خود جای داده است. در متون ادبی و کهن، ترکیب لَمحِ بَصَر به‌کار رفته که به معنای همان چشم‌برهم‌زدن یا لحظه‌ای کوتاه است. این اصطلاح گویای آن است که عمل نگریستن با چنان سرعتی انجام شده که هم‌پای به هم خوردن پلک‌هاست. در برخی منابع، از این حالت با عنوان خَطْفُ البَصَر نیز یاد شده که بر همان گذرا و ناگهانی بودن دیدار تأکید دارد. بنابراین، لَمح در کاربرد رسمی و ادبی، نشان‌دهندۀ نگاهی خاطره‌وار و زودگذر است که فرصت درنگ و تأمل را به بیننده نمی‌دهد. این واژه با بار معناییِ شتاب و آنی بودن، در تقابل با نگاه‌های پایدار و عمیق قرار می‌گیرد و بر ویژگیِ زودگذری و ناپایداری دیدار اشاره دارد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی لَمْحِ: نظر کردن فوری و به عجله (لمح بصر یعنی چشم برهم زدن، که آن را خطف البصر نیز میگویند )
ریشه کلمه:
بصر (۱۴۸ بار)
(بر وزن فرس) قوه بینائی. چشم. علم (اقرب الموارد) در صحاح گوید: بصر حسّ بینائی... و علم است. راغب گفته: بصر هم به چشم گفته می‏شود و هم بقوّه بینائی در اینجا توضیح است. 1- همانطور که گفته شد: بصر هم به چشم گفته می‏شود و هم بحسّ بینائی مثل، امر قیامت نیست مگر مانند اشاره چشم و مثل، گوش و چشم و قلب همه مسئولند. در قرآن مجید ظاهراً بصر تنها در قوه بینایی به طوریکه چشم منظور نباشد بکار نرفته است گرچه اطلاق بصر به چشم به لحاظ بینائی آن است، ولی افعال آن اکثراً در معنی بینائی و دیدن به کار رفته است مثل، و مثل، جمع بصر ابصار است مثل ابصار به معنی بصیرت‏ها و معرفت‏ها نیز آمده که در بند دوّم خواهیم گفت. 2- بصیرت به معنی بینائی دل است، راغب (بر وزن فرس )گویند این معنی، مرادف معرفت و درک است و همان است که از صحاح و اقرب الموارد نقل شد که یکی از معانی بصر، علم است. طبرسی در آیه، آن را معرفت و بینائی دل فرموده است. و از اینجاست که بصیرت را عقل و زیرکی معنی کرده‏اند. در صحاح و قاموس و غیره حجّت و دلیل را یکی از معانی بصیرت شمرده‏اند، این ظاهراً بدان جهت است که حجت و دلیل سبب بصیرت و بینائی دل است، می‏شود گفت که نام مسبّب را به سبب گذاشته‏اند. جمع بصیرت، بَصائِر و ابصار هر دو آمده است مثل، و آن پنج بار در قرآن تکرار شده و به معنی بصیرت‏ها و دلیل‏هاست و مثل، طبرسی و بیضاوی آن را: «ذوی البصائر و ذوقی العقول» گفته‏اند و مثل، صاحبان نیروها در اطاعت حق و صاحبان بصیرت‏ها بودند. در اوّل این بند از راغب نقل شد که به درک دل بصیرت و بَصَر گویند. بنابراین، ابصار باید جمع بَصَر به معنی بصیرت هر دو باشد. 3- بصر از باب کَرُمَ یکرم و از باب عَلِمَ یعلم به معنی علم آمده که یکی از معانی بصر است و از باب افعال به معنی دیدن به کار رفته است. در اقرب الموارد گوید، «بصر به (از دو باب فوق): عَلِمَ به» جوهری گویند: «بَصُرْتُ بالشیئی: عَلِمَه». راغب گوید: در بصر به معنی بصیرت و علم گفته می‏شود اَبصرت و بصرت و در معنی دیدن بصرت کم گفته می‏شود بلکه ابصرت گویند. علی هذا معنی آیه، این است که: دانستم آنچه زمخشری و بیضاوی آن را (دانستم) گفته‏اند طبرسی در ذیل این آیه در بحث لغت گفته: «بَصُرَ بالشیئی» در مقام علم گفته می‏شود و «اَبْصَرَ» در مقام دیدن. در آیه «بصرت» را دیدنی معنی کرده‏اند یعنی: خواهر موسی او را از گوشه دید، من گمان می‏کنم اینجا هم به معنی علم باشد یعنی خواهر موسی چون به کاخ فرعون نزدیک و یا وارد شد از جنب و جوش و رفت و آمد فهمید که صندوق موسی را گرفته‏اند، بعد وارد منزل شد و دید درباره مرضعه در مانده‏اند گفت «هَلْ اَدُلُّکُمْ عَلی اَهلِبَیتٍ یَکْفُلُنَهُ لَکُمْ» و اما اینکه گفتیم فعل بصر از باب افعال به معنی دیدن آمده شواهد آن از قرآن بسیار است، بلکه به استثنای دو آیه فوق و آیه، که از باب تفعیل است، تمام افعال بصر در قرآن مجید از باب افعال به کار رفته‏اند،،. 4- بعضی‏ها گفته‏اند: تاء «بصیره» برای مبالغه است و بعضی آن را به معنی دلیل گرفته و گفته است: بلکه انسان شاهد و حجّت نفس خودش است هر چند عذرهایش را هم القاء کند، به نظر می‏آید که با ملاحظه آیه قبل «یُنَبَّاءُ الْاِنْسانُ یَومَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ آخَرَ» معنای اوّل بهتر باشد، زیرا انسان به آنچه عمل کرده خبر داده می‏شود، بعد در مقام اعراض می‏فرماید: بلکه انسان بر نفس خود یکپارچه بصیرت و بینانی است هر چند در مقام دفاع عذرهائی هم بیاورد. 5- کلمه «اَبْصِر بَهَ وَ اَسْمِعْ» صیغه تعجّب به معنی (چه بینا چه شنوا) است چنانکه اهل تفسیر تصریح کرده‏اند داناتر است، غیب آسمانها و زمین برای اوست، چه بینا و چه شنواست جز او دوستی برایشان نیست. همچنین کلمه «اَسْمِع بِهِمْ وَ اَبْصِرْ) در آیه، چه شنوا و بینایند روزی که پیش ما می‏آیند. 6- بصیر: بینا،،، کلمه «مبصر و مبصرة» را در دو آیه فوق و نحو آن، روشن و آشکار معنی کرده‏اند جوهری درباره آیه، از اخفش نقل می‏کند که مبصرة را بینائی دهنده گفته است. به نظر نگارنده: این معنی از همه بهتر است و راغب آن را از بعضی نقل کرده. علی هذا «مبصر» اسم فاعل از باب افعال و متعدی است و ماده بصر از این باب لازم و متعدی هر دو آمده است (رجوع باقرب الموارد) «نهار» را از آن جهت مبصر گوئیم که بینائی می‏دهد زیرا نور وسیله بینائی است «ناقة و آیات» را مبصرة گوئیم زیرا که بینائی می‏دهد و با بصیرت می‏کنند. تبصرة یعنی بینائی دادن، واضح نمودن.، مجمع البیان آن را عقلاء معنی کرده‏اند یعنی با آنکه عاقل و متمکن از دقّت و اعمال نظر بودند شیطان از راه خدا بازشان داشت. صاحب المیزان فرموده: مراد آن است که پیش از فریب شیطان اهل آن است که پیش از فریب شیطان اهل توحید بودند.

جمله سازی با البصر

سرما زاع البصر دریاب و منکر هر طرف در چنین حضرت بفکر این و آن غافل مباش
چرخ کحلی دور بود از دیده ی اختر که بود کحل مازاغ البصر در دیده ی بینای من
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فاب
فاب
ترکش
ترکش
راه و رسم
راه و رسم
فاسد
فاسد