افادت

افادت به معنای تأثیرگذاری، فایده رساندن یا کمک کردن است. این واژه به معنای ایجاد سود، نفع یا تأثیر مثبت بر یک فرد یا گروه دیگر به کار می‌رود. در متون ادبی و علمی، افادت به معنای توانایی شخص یا چیزی در بهبود شرایط، حل مشکلات یا کمک به دیگران است. این واژه به طور کلی به مفاهیم خیرخواهی و نیکوکاری نیز اشاره دارد.

کاربردها

ادبیات: در ادبیات فارسی، این واژه می‌تواند به معنای نیکوکاری، خیرخواهی و کمک به دیگران استفاده شود. شاعران و نویسندگان ممکن است از این واژه برای توصیف اعمال نیک یا تأثیرات مثبت بر زندگی دیگران استفاده کنند.

علم و دانش: در متون علمی و آموزشی، افادت به معنای ارائه دانش، اطلاعات یا راهنمایی‌هایی است که به دیگران کمک می‌کند تا به اهداف خود برسند یا مشکلاتشان را حل کنند.

اجتماعی و انسانی: در زمینه‌های اجتماعی، افادت به معنای کمک به دیگران، مشارکت در کارهای خیریه یا نیکوکارانه و ایجاد تغییرات مثبت در جامعه است. این مفهوم به نوعی به مسئولیت اجتماعی و اخلاقی افراد اشاره دارد.

لغت نامه دهخدا

افادت. [ اِ دَ ] ( ع مص ) افادة. برسولی نزد کسی آمدن. ( منتهی الارب ). || فایده دادن. ( منتهی الارب ). سود دادن. سود بخشیدن. فایدة. رجوع به این کلمه شود: تا شنوندگان و خوانندگان را افادت باشد. ( مقدمه اسدی ).
پس تعلیم دیگران که اگر به افادت دیگران مشغول شده و در نصیب خویش غفلت ورزد همچون چشمه ای باشد که از آب همگنان را منفعت حاصل می آید و او از آن بیخبر. ( کلیله و دمنه ). افادت تعلیم و افاضت تلقین سندباد را اثر کم از آن ننمود.( سندبادنامه ص 54 ).
- افادت اثر؛ اثر فایده داشتن. فایده داشتن. فایدت دادن: کتاب افادت اثر حبیب السیر. ( حبیب السیر ج 3 ص 323 ). کتاب افادت اثر حبیب السیر مشتمل بر تعیین وقایع ایام سلطنت خانان ترکستان. ( حبیب السیر ج 3 ص 1 ).
- افادت ارتسام؛ فایده دارنده. منفعت دهنده: این کتاب افادت ارتسام بمیل تمام و رغبت لاکلام. ( حبیب السیر ج 3 ص 2 ).
- افادت ایاب ومطالعه آن حضرت را به آن کتاب افادت ایاب حواله نماید:. ( حبیب السیر ص 123 ).
|| ( اِ ) فیس. ناز. کبر. افاده رجوع به افاده شود:
نشنود گوئی ز پیغمبر بدین اندر سخن
بر سر کرسی ترا چندین افادت چیست پس.ناصرخسرو.
افادة. [اِ دَ ] ( ع مص ) فایده گرفتن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ناظم الاطباء ). کسب فائده کردن. ( از اقرب الموارد ). چیزی ستاندن از کسی. ( مؤیدالفضلا ) ( آنندراج ). || فایده دادن. ( منتهی الارب ) ( مؤیدالفضلا ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ). عطا کردن مال را بکسی. ( از اقرب الموارد ). به این دو معنی هم واوی و هم یایی باشد و از لغات اضداد است. و چون یایی باشد بهره گرفتن از علم و مال و بهره دادن هر دو باشد. و فی المصباح: «و قالوا استفاد مالاً استفادة و کرهوا ان یقال افاد الرجل مالاً افادة»؛ ای استفاده. قال العرب یقوله کقوله: «مهلک مفید»؛ ای مستفید مال. ( از اقرب الموارد ): ولا یفیده الفائدة من جمیع الجهات و لایعید عاید. ( تاریخ بیهقی ص 299 ). || هلاک کردن کسی را. میرانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بهلاکت رساندن و میرانیدن کسی را. ( از اقرب الموارد ). به این معنی اجوف واوی باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ولی در اقرب الموارد این معنی ذیل افاده واوی و یایی هر دو آمده است. دریایی آرد: افاد الرجل و غیره؛ اماته. و منه: «افاد الجزور؛ نحرها». ( از اقرب الموارد ). || پاکیزه کردن نان را از خاکستر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). و به این معنی یایی باشد. ( ناظم الاطباء ). || برسولی آمدن نزد کسی. ( منتهی الارب ). مصدر «وفد» ثلاثی است که واو بدل بهمزه شده است.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) فایده دادن سود رسانیدن ۲ - ( اسم ) تکبر خودبینی. جمع: افادات. یا افاد. کلام. مفهوم سخن معنی آن.
افاده برسولی نزد کسی آمدن

جملاتی از کلمه افادت

چنین گفت و گنج افادت گشود بساقی گل رخ اشارت نمود
مردی و مردمی و فضل و فضایل شمرم سخن مدرسه و درس و افادت گویم