انقاذ

لغت نامه دهخدا

انقاذ. [ اِ ] ( ع مص ) یک سو گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || رهانیدن کسی را از کسی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رهانیدن کسی را از شر و جز آن. ( ناظم الاطباء ). رهانیدن و نجات دادن. ( از اقرب الموارد ). رهانیدن. ( ترجمان القرآن جرجانی ). تنقذ. استنقاذ. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع. ] (مص م. ) رهانیدن، نجات یافتن.

فرهنگ عمید

۱. رهانیدن، نجات دادن.
۲. جدا کردن.

فرهنگ فارسی

رهانیدن، نجات دادن، یکسوکردن
۱ - ( مصدر ) رهانیدن نجات دادن. ۲ - ( اسم ) رهایش.

ویکی واژه

رهانیدن، نجات یافتن.

جمله سازی با انقاذ

102- برترى عالم بر عابد سعدى در گلستان نقل مى كند كه جوانى مدت ها بهدنبال خانقاه (108) بود، عاقبت پس از مدتى به مدرسه آمد و تاتحصيل علم كند، علت را پرسيدند.گفت: عابد فقط گليم خويش را از آب مى كشد، عالم انقاذ (109) غريق مىكند.
كلمه صريخ به معناى آن كسى است كه ناله آدمى را بشنود و استغاثه او را جواب گويدو به فرياد او برسد. و كلمه انقاذ به معناى نجات دادن از غرق است.
سعدى در گلستان نقل مى كند كه جوانى مدت ها بهدنبال خانقاه (108) بود، عاقبت پس از مدتى به مدرسه آمد و تاتحصيل علم كند، علت را پرسيدند.گفت: عابد فقط گليم خويش را از آب مى كشد، عالم انقاذ (109) غريق مىكند.