خفتند اقربا همه در خون خویشتن زین پس تویی به محنت و غم یار اهل بیت
تا بدیدار تو عید اقربا فرخ شود عیدی کاخ تو شد بر اهل دانش نور خند
بلی چو بشکند از هجر اقربا را دل بسی خطر نبود نیز عهد قربی را
نه آنجا اقربا ماند نه اسباب که فرزند عمل باشند انساب
آه اگر یک روز در کنج رباطی ناگهان بیجمال دوستان و اقربا مهمان شویم