افسر گر

لغت نامه دهخدا

افسرگر. [ اَ س َ گ َ ] ( ص مرکب ) مکلل. تاجدار. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ مرکب ) مرغ بهشتی. ( ناظم الاطباء ). نام طائری است که آنرا خطاف یا پرستو نیز خوانند. ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

مکلل تاجدار

جمله سازی با افسر گر

هوای افسر گر باشدش، سپارد سر؛ رود خزف بکف آرد، کند زیان گوهر