اشتغالات

لغت نامه دهخدا

اشتغالات. [اِ ت ِ ] ( ع اِ ) ج ِ اشتغال. مشغولیتها و سرگرمیها.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) جمع اشتغال. ۱ - پرداختن ها. ۲ - گرفتاریها.

جمله سازی با اشتغالات

او شاعری بسیار پرکار بود و این ویژگی با توجه به اشتغالات دیوانی او، نشان از قوت طبع و مهارت در نظم دارد. زبان و بیانش ساده است و توانایی اش در مثنوی بیش از انواع شعر است. غزل‌هایش عمدتاً به طرز وقوع و وصف حال وی در وصال و هجران است.
مدینة العلم خوئی موقوفه ایست که در اختیار فضلای حوزه علمیه قرار دارد و بیش از سیصد خانوار از ملیتهای مختلف را اسکان داده‌است و سالیانه حدود یکصد طلبه مجرد نیز در مدرسه علمیه این مجتمع اشتغالات علمی دارند. ضمن آنکه کتابخانه با عظمت آن نیاز دانش پژوهان را برآورده می‌کند.
ماهیگیری: از عمده اشتغالات مردم گمیش تپه ماهیگری و صیادی از دریای خزر می‌باشد. زندگی مردم ارتباط تنگاتنگی با دریا دارد. مبالغه نیست اگر بگوییم علت وجود تداوم شهر گمیش تپه وجود دریا و ماهیگیری است. در اینجا انواع ماهی از قبیل فیل ماهی، اوزون برون، ماهی سفید، ماهی آزاد کپور، کفال، تلاجی، و… صید می‌شود.
دامداری: دامداری از پر سابقه‌ترین اشتغالات مردم گمیش تپه می‌باشد. در منطقه گوسفند، گاو و شتر نگهداری می‌شود. گله‌های گوسفند در زمستان به مناطق قشلاقی که در مراتع وسیع شمال گمیش تپه واقع است کوچ می‌کنند و در تابستان‌ها جهت ییلاق در نزدیکی شهر به سر می‌برند. در اینجا گوسفند را به خاطر گوشت و پشم آن نگهداری می‌کنند و از شیر آن استفاده مادی نمی‌برند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال مکعب فال مکعب فال عشقی فال عشقی فال آرزو فال آرزو