اسکت

اسکت

واژه‌ی «اسکت» در زبان عربی، فعل امر از ریشه‌ی «سَکَتَ» است که به معنی «ساکت باش!» یا «خاموش شو!» می‌باشد. در زبان عربی، وقتی کسی می‌گوید «اِسکت!»، در واقع از مخاطب می‌خواهد که سخن گفتن را متوقف کند و دیگر چیزی نگوید. این واژه در گفتار روزمره‌ی عربی بسیار رایج است و اغلب در موقعیت‌هایی به کار می‌رود که شخصی می‌خواهد دیگری را به سکوت و آرامش دعوت کند.

در فارسی، واژه‌ی «اسکت» معمولاً به صورت وام‌واژه از عربی به کار می‌رود و معنای آن همان «ساکت باش» است. گاهی در متون یا گفتگوهای غیررسمی، به‌ویژه در میان کسانی که با عربی آشنایی دارند، از این واژه برای تأکید بر لزوم سکوت یا خاموشی استفاده می‌شود. با این حال، در فارسی معیار، معمولاً از واژه‌هایی چون «ساکت باش»، «خفه شو» یا «دیگه حرف نزن» استفاده می‌شود که معادل‌های بومی آن هستند.

از نظر ساختار زبانی، «اِسکت» از باب «اِفْعُلْ» در صرف عربی آمده و به عنوان فعل امر مفرد مذکر به کار می‌رود؛ یعنی خطاب به یک مرد یا شخص واحد. اگر بخواهند به جمع یا مؤنث دستور دهند، شکل آن تغییر می‌کند. به‌طور کلی، ریشه‌ی این واژه یعنی «سَکَتَ» همان ریشه‌ی مصدر «سُکوت» در فارسی نیز هست، که در هر دو زبان معنای خاموشی، آرامش و بی‌کلامی را در بر دارد.

لغت نامه دهخدا

اسکت. [ اِ ک َ / اَ ک َ ] ( ع اِ ) اسکة. یکی از اسکتان. ( منتهی الارب ). رجوع به اسکتان شود.
اسکت. [ اِ ک ُ ] ( اِخ ) ژان. رجوع به اری ژن شود.
اسکت. [اِ ک ُ ] ( اِخ ) والتر. رجوع به اسکات ( والتر ) شود.

جمله سازی با اسکت

گفتم که: « بشنو، رمزی ز بنده » گفتا که: « اسکت یا ذاالمقال »
جیمز در اسکت بزرگ شد. او در مدرسه گرامر آیلسبری تحصیل کرد و مدرک کارشناسی خود در رشته فلسفه را از دانشگاه ناتینگهام دریافت کرد. او در مدرسه تئاتر بریستول اولد ویک آموزش دید.
این کودک روی به عبد اللَّه منافق نهاد و گفت: ذلیل و قلیل و خوار و ناکس و ناچیز تویی و دشمن داشته قوم خود تویی و محمد (ص) عزیز است و کریم، بر خدای عزیز و همه مسلمانان او را دوست. عبد اللَّه بترسید، گفت: اسکت فانّما کنت العب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فوت جاب
فوت جاب
دیکته
دیکته
مکان
مکان
محتمل
محتمل