احیاء کردن

لغت نامه دهخدا

احیاء کردن. [ اِح ْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) احیا کردن. زنده کردن:
چگونه ساخت از گل مرغ عیسی
چگونه کرد شخص عازر احیا.خاقانی.|| آباد کردن. عمارت کردن. آباد کردن زمین و جز آن. دایر کردن.

جمله سازی با احیاء کردن

بازساز پیچ‌های هرز، ابزاری است به منظور احیاء کردن و بازسازی پیچ‌های هرز و آسیب دیده به کار می رود. یک نوع از این ابزارها شبیه یک سوهان می‌باشد. این ابزار شیارها و پیچ و تاب‌های هرز را دوباره مرتب می‌سازد.