احرام بند

لغت نامه دهخدا

احرام بند. [ اِ ب َ ] ( نف مرکب ) آنکه احرام بسته باشد:
طراوت که از جان هواخواه تست
ز اِحرام بندان ِ درگاه تست.کلیم.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه احرام بسته باشد.

جمله سازی با احرام بند

می شود احرام بند کعبهٔ مقصود دل کشتی می در محیط غم چو دریایی بود
در تک و پو همه سوی آدم آدم احرام بند خدمت اوست
خیز و بهر کعبه ارباب فضل احرام بند در حریم دلگشایش نام جوی و کام یاب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
موزون
موزون
ضمیمه
ضمیمه
علت
علت
لا تنس ذکر الله
لا تنس ذکر الله