مقصدی

در روزگاران گذشته، مردی دانشمند و فرهیخته از دیار ساوه برخاست که در دو عرصۀ ادب و پزشکی به چیرگی و مهارتی کم‌نظیر دست یافته بود. بر پایۀ آنچه مؤلف تذکره‌ی ارزشمند صبح گلشن ثبت کرده، این شخصیت برجسته در سرایش شعر و هنر نظیره‌پردازی، چنان توانمند بود که گویی در سخنوری یدِ بیضا داشت و کلامش سحرانگیز و اثرگذار بود. او افزون بر فضیلت‌های ادبی، در دانش پزشکی نیز تبحر و استادی تمام عیار داشت.

حذاقت و مهارت شگفت‌انگیز او در علم طب، چنان بود که بازار درمانگری‌اش رونقی دوچندان یافته و شهرتش را در میان اطبای زمانه، هم‌تراز با نام بزرگ مسیحایی کرده بود که در شفا بخشیدن به بیماران، زبان‌زد همگان است. این تشبیه گویای آن است که وی نه‌تنها در جنبۀ علمی، که در عمل و درمان نیز موفق و پرآوازه بود و مردم برای درمان دردهای خود با امید و اعتماد به او روی می‌آوردند.

بدین ترتیب، این شاعر پزشک ساوجی، نمادی کامل از حکیمان دوران گذشته به شمار می‌رفت که جامعیت علمی و ادبی داشتند. او به‌درستی نشان می‌داد که چگونه می‌توان در دو حوزۀ به ظاهر متفاوت، هم‌زمان به قله‌های بلند هنر و دانش دست یافت و نام خویش را در تاریخ به نیکی ثبت کرد. یاد و خاطرۀ چنین شخصیت‌های چندبُعدی، همواره برای فرهنگ و تمدن ایران زمین، مایۀ مباهات و افتخار است.

لغت نامه دهخدا

مقصدی. [ م َ ص َ ]( اِخ ) از شاعران و طبیبان و از مردم ساوه بود.به قول مؤلف تذکره صبح گلشن «درنظم ید بیضا می نمود و ازحذاقت طب رونق بازار مسیحی هم می افزود». از اوست:
خواهم که کسی حال مرا پیش تو گوید
اما چه کنم بیکسم و هیچکسم نیست.
و نیز:
تو کاری کن که مردم آفت جانها ندانندت
و گرنه سهل باشد کار این یک جان که من دارم.
و رجوع به تذکره صبح گلشن ص 438 و تذکره آتشکده آذر طبع دکتر شهیدی ص 227 و فرهنگ سخنوران شود.

فرهنگ فارسی

از شاعران و طبیبان و از مردم ساوه بود به قول مولف تذکره صبح گلشن در نظم ید بیضا می نمود و از حذاقت طب رونق بازار مسیحی هم می افزود.

جمله سازی با مقصدی

ره مقصدی که گم است و بس به خیال می ‌سپری عبث توبه هیچ شعبه نمی‌رسی چه نشسته می‌گذری عبث
وصل آن مه گر میسر نیست ما را دور نیست مقصدی داریم عالی همتی داریم پست
سر هوای مقصدی دارد که هرگز کس ندید گرچه پا در وادی عشقت همان ننهاده‌ام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نحوه
نحوه
اعتبار
اعتبار
میلف
میلف
باوانم
باوانم