قدرتی

در زبان فارسی، واژه‌ی قدرتی به عنوان صفت نسبی شناخته می‌شود. این صفت از اسم قدرت مشتق شده و برای بیان نسبت و ارتباط با مفهوم قدرت به کار می‌رود. استفاده از چنین صفت‌هایی در ساختار واژه‌سازی فارسی، نشان‌دهنده‌ی ظرافت و دقت این زبان در انتقال مفاهیم انتزاعی و وابستگی‌های معنایی است.

از نظر معناشناسی، قدرتی به چیزی اطلاق می‌شود که به قدرت مربوط باشد و به‌طور ویژه بر پدیده‌ها یا ویژگی‌هایی دلالت دارد که ساخته‌ی دست بشر نباشند. در این معنا، این واژه در تقابل با امور مصنوعی و انسان‌ساز قرار می‌گیرد و بر خصلتی ذاتی، طبیعی و خدادادی تأکید می‌کند. بنابراین، می‌توان آن را معادل واژگانی همچون طبیعی، خدادادی یا آفریده‌ی خداوند در نظر گرفت.

این مفهوم در حوزه‌های گوناگونی مانند فلسفه، علوم طبیعی و کلام کاربرد دارد و برای توصیف پدیده‌هایی به کار می‌رود که منشأ فرابشری یا طبیعی دارند و خارج از حیطه‌ی قدرت و اختیار انسان پدید آمده‌اند. چنین کاربردهایی بر اهمیت تمایز بین امور ذاتاً موجود و امور اکتسابی یا ساختگی در تحلیل‌های علمی و دینی تأکید می‌کنند.

لغت نامه دهخدا

قدرتی. [ ق ُ رَ ] ( ص نسبی ) نسبت است به قدرت. که مصنوع آدمی نباشد. خداآفرین. طبیعی.

فرهنگ فارسی

نسبت است به قدرت. که مصنوع آدمی نباشد.

جمله سازی با قدرتی

یک تن و این همه فن یک سر و این مایه خرد قدرتی کرده در این خلقت شایان ایزد
سر نهم بر خاک کوی او ازین پس چون نماند قدرتی کان خاک را برگیرم و بر سر کنم
آصفی رائی سلیمان قدرتی کز حکم او دیو مردم را کند در شیشه مانند پری