لغت نامه دهخدا
کاسه بندی. [ س َ / س ِ ب َ ] ( حامص مرکب ) شکسته بندزنی. شعابی. بند زدن کاسه:
کاسه بندی چه خواهی از مجنون
کیسه دوزی نیاید از طرار.اوحدی.
کاسه بندی. [ س َ / س ِ ب َ ] ( حامص مرکب ) شکسته بندزنی. شعابی. بند زدن کاسه:
کاسه بندی چه خواهی از مجنون
کیسه دوزی نیاید از طرار.اوحدی.
بند زدن کاسه شکسته بند زنی [ کاسه بندی چه خواهی از مجنون ? کیسه دوزی نیاید از طرار ]. ( اوحدی )
💡 تزئینات، چون یزدی بندی و مقرنس و کاسه بندی در این بنا به کار رفته و کاشی کاری با کاشیهای بسیار نفیس در سطحی وسیع مورد استفاده قرار گرفتهاست.