نیم دینار

لغت نامه دهخدا

نیم دینار. ( اِ مرکب ) کنایه از لب معشوق. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( از انجمن آرا ) ( از رشیدی ). نیمه ٔدینار. ( رشیدی ) ( برهان قاطع ):
بخستم نیم دینارش به گاز از بیخودی یعنی
که گر جم را نگین است آن نگینش را نگار است این.خاقانی ( از انجمن آرا ).ما درم ریز از مژه وز گاز ما
نیم دینارش به آزار آمده ست.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 516 ).رجوع به نیمه دینار شود.

فرهنگ فارسی

۱ - نصف یک دینار. ۲ - نصف. مسکوکی یک دیناری. ۳ - لب معشوق ( باعتبار اینکه دینار از طلاست و لب معشوق هم سرخ است ): (( بخستم نیم دینارش بگاز از بیخودی یعنی که گر جم را نگین است آن نگینش را نگار است این. ) ) ( خاقانی. رشیدی )

جمله سازی با نیم دینار

گفت او را کوترو حلوا به چَند گفت کودک نیم دینار و ادند
دهان او به شکل نیم دینار و هزاران دل خرید و کم نشد یک جو ز شکل نیم دینارش
خرج‌ها از گل شکر رفته است لیک گازها بر نیم دینار آمده است
و از احکام فرایض ایمان یکی زکات است بر آن کس که واجب شود و اعراض از آن روی نیست اما زکات بر اتمام نعمت واجب شود؛ چون دویست درم که نعمتی تمام بود اندر تحت تصرف کسی باشد به حکم ملک بر وی پنج درم واجب شود؛ و بیست دینار نعمتی بود تمام بعد از گذشتن سال بر آن نیم دینار واجب شود؛ و پنج اشتر نعمتی تمام بود بر آن گوسفندی واجب شود و آن‌چه بدین ماند از اموال.
گفت: قرار من اینست که هر ده دینار نیم دینار بیش نستانم من عزم خود نقض نکنم.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال شمع فال شمع فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی