نگسستن

لغت نامه دهخدا

نگسستن. [ ن َ گ ُ س َس ْ ت َ / ن َ س َس ْ ت َ ] ( مص منفی ) مقابل گسستن. رجوع به گسستن شود.

فرهنگ فارسی

مقابل گسستن.

جمله سازی با نگسستن

💡 نازک شدن رشته عهد و نگسستن رمزی‌ست که تفسیر وی آن موی میانست

💡 الفت بعد از جدایی سخت محکم می‌شود رشته را پیوند دشوار است تا نگسستن است