در خشکی ما بنگر وآن پرده تر برگو چشم تر ما را بین ای نور بصر برگو
چشم ارچه که روشن است از نور بصر جز شرع ره راست بد و ننماید
علم و نظر شد آنچه ملک بود و آدمی نور بصر شد آنچه جماد و نبات بود
به حکم آنکه فزاید ز سبزه نور بصر شدست شیفته بر شاخ ضمیران نرگس
نور ید بیضا بین ثعبان سبکپا بین هی نار تجلی بین تا نور بصر داری
روشن بتوان دید که نور بصر ماست بر دیده اگر نقش خیالی بنگارید