میان دریا

لغت نامه دهخدا

میان دریا. [ دَرْ ] ( اِخ ) مدیترانه. ( فرهنگ ایران باستان ص 152 ). رجوع به مدیترانه شود.

جمله سازی با میان دریا

💡 علیست(ع) آنکه عصا زد به آب و دریا را شکافت از هم و زد در میان دریا گام

💡 زیارتگاه و مسجدی است برای مسلمین که در میان دریا قرار گرفته و با مسیر پیاده‌روی به ساحل متصل است. این ساختمان در سال ۱۴۳۱م بنا شده و در ساحل ورلی واقع است. به‌طور معمول بیش از ۴۰۰۰۰ زائر در روزهای پنجشنبه و جمعه از این درگاه بازدید می‌کنند.

💡 ز درد عشق تو ای دوست هر شب از دیده که گفت با تو جهان در میان دریا نیست

💡 پیش دشمن چگونه روم؟ و آن دو پیل دیگر که صاعقه صنعت ابر صورت باد حرکتند، دو خرطوم ایشان چون اژدها که از بالای کوه معلق باشد، و مانند نهنگ که از میان دریا خویشتن درآویزد، در حمله چون گردباد مردم ربایند، و در جنگ بسان سیل دمان خصم را فروگیرند، و در روز نورد بینی.

💡 ابوالحسین نوری گوید چیزی اندر دل من بود، از کرامات پاره نیی از کودکی فرا ستدم و در میان دو زورق میان دریا بایستادم و گفت به عزّت تو اگر ماهیی برنیاید مرا، سه رطل، خویشتن غرق کنم ماهی برآمد سه رطل، خبر به جنید رسید گفت حکم وی آن بودی که اژدهایی برآمدی و او را بگزیدی.