معطری

لغت نامه دهخدا

معطری. [ م ُ ع َطْ طَ ] ( حامص ) بویایی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). معطر بودن. خوشبویی:
شعله برق و روز نو عزتش از مبارکی
قله برف و صبحدم شیبتش از معطری.خاقانی.و رجوع به معطر شود.

جمله سازی با معطری

💡 در باغ خلد خسبی از آن رو معطری در آفتاب گرد‌ی از آن رو برشته‌ای

💡 چو سمن تازه و چو گل بویاست نام او از معطری ریاست

💡 ریحان لیمویی گیاهی علفی و یک ساله است. این نوع ریحان طعم معطری دارد طوری که عطر و طعم مرکبات را می‌دهد.

💡 اندر بهار فضل نسیم معطری وندر نسیم خلق بهار خور نقی

ارکان یعنی چه؟
ارکان یعنی چه؟
مسافر یعنی چه؟
مسافر یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز