مشقق

لغت نامه دهخدا

مشقق. [ م ُ ش َق ْ ق َ ] ( ع ص ) شکافته و چاک زده و دریده. ( ناظم الاطباء ). شقه شقه شده. شکافته. ( یادداشت دهخدا ):
چون عین عید نعلش وز نقش گوش و چشم
هاء مشقق آمد و میم مدورش.خاقانی.- مشقق الاطراف؛ هو نبات ( پرسیاوشان )، له ورق کورق الکزبرة مشقق الاطراف. ( ابن البیطار ).

فرهنگ فارسی

شکافنه و چاک زده و دریده شقه شقه شده.

جمله سازی با مشقق

ز شمشیر و زوبین او دشمنان را بدنها مشقق جگرها مجدر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پوزیشن یعنی چه؟
پوزیشن یعنی چه؟
رقیق یعنی چه؟
رقیق یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز