پیشینگان

لغت نامه دهخدا

پیشینگان. [ ن َ / ن ِ ] ( ص، اِ ) ج ِ پیشینه، بمعنی اولین. قدماء. اسلاف. متقدمان، پیشینان: و ما پدیدکنیم اندر فصل دیگر... بدان مقدار که اندر کتب پیشینگان یافتیم و به اخبارها بشنیدیم. ( حدود العالم ).
به آئین پیشینگان بگروید
بدین سایه سروبن بنگرید.فردوسی سکندر نه زین پایه دارد خرد
که از راه پیشینگان بگذرد.فردوسی.نمایم شما را یکی مرغزار
ز شاهان پیشینگان یادگار.فردوسی.در میدان بلاغت درآیند و جولانهای غریب نمایند چنانکه پیشینگان را دست در خاک مالند. ( تاریخ بیهقی ص 292 چ ادیب ).
گر از کار پیشینگان غافلی
کنون یاد گیرش ز روشندلی.شمسی ( یوسف و زلیخا ).و نهاد و شکل آن و سیر ملوک پیشینگان و عادات حشم و رعیت آن و چگونگی آب و هوا. ( فارسنامه ابن البلخی ص 3 ).
این سبب است که گروهی از پیشینگان، بیرون کردن خون بهیچ حال روا نداشته اند. و پیشینگان اندر کتب یاد کرده اندکه... ( ذخیره خوارزمشاهی ). و پیشینگان زراوند طویل کرده اند و متأخران زراوند گرد میکنند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و پیشینگان چنین گفته اند که شاه جانوران گوشت خوار باز است. ( نوروزنامه ). و صفت گرزش که بغزنین نهاده است حقیقت میشود که آنچه از پیشینگان باز گفته اند چون گرشاسپ و سام و رستم و دیگران متصور تواند بود. ( مجمل التواریخ و القصص ).
گه از لوح ناخوانده عبرت پذیر
گه از صحف پیشینگان درس گیر.نظامی.اگر برد خواهی چنان مایه بر
که بردند پیشینگان دگر.نظامی.و اگر از ظلم پیشینگان شهنشاه چیزی ناقص میکند که صلاح این عهد و زمان نیست میگویند رسم قدیم و قاعده اولنیان است. ( تاریخ طبرستان ).

فرهنگ عمید

پیشینیان، گذشتگان، قدما، اسلاف: گه از لوح ناخوانده عبرت پذیر / گه از صحف پیشینگان درس گیر (نظامی۵: ۷۵۳ ).

جمله سازی با پیشینگان

زباغی که پیشینگان کاشتند بس آیندگان میوه برداشتند
جز مگر داغ دل‌، از پیشینگان برجا نماند مرده ریکی کان به کار آید به عهد واپسین
گر فشانم آستین نطق بر پیشینگان دست صیت جمله را در خاک گوهر چین کند
خواجه‌ای بوده‌ست از پیشینگان با بزانش میل و با بوزینگان
شود ماننده آن پیشینگان را کزیشان مایه آمد این جهان را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
احتساب یعنی چه؟
احتساب یعنی چه؟
چسی یعنی چه؟
چسی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز