پسوده

لغت نامه دهخدا

پسوده. [ پ َ دَ / دِ ] ( ن مف ) دست زده. دست رسیده. و دست مالیده باشد و سوراخ کرده را نیز گویند. ( برهان قاطع ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- دست زده دست مالیده بسوده ۲- سوراخ کرده.

جمله سازی با پسوده

نه امتحان پسوده چنو موضعی بدست نه آرزو سپرده چنو بقعتی بپای