لغت نامه دهخدا ( وقلة ) وقلة. [ وَ ل َ ] ( ع اِ ) خسته مقل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). ج، وقول. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). وقل، یکی. ( اقرب الموارد ). رجوع به وقل شود.- رجل وقلةالرأس؛ یعنی مردی دارای سری بسیار کوچک. ( اقرب الموارد ).وقلة. [ وَ ق َ ل َ ] ( ع ص ) وقلةالرأس؛ مرد نیک خردسر. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).
جمله سازی با وقله الحبوس در چند مناطق مختلف من جمله: کوهها، درهها (وادی)، روستاها وقله کوهها منتشر هستند.