لغت نامه دهخدا
( قرحة ) قرحة. [ ق ُ ح َ ] ( ع اِ ) ریش. ج، قروح. تفرق اتصالی که ریم کند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
( قرحة ) قرحة. [ ق ُ ح َ ] ( ع اِ ) ریش. ج، قروح. تفرق اتصالی که ریم کند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
۱. زخم، ریش، جراحت.
۲. (پزشکی ) آبله.
زخم، ریش، جراحت، آبله
( اسم ) یک قرح ۱ - زخم ریش ۲ - آبله.
قرحه (عکار). قرحه ( به عربی: قرحة ) یک منطقهٔ مسکونی در لبنان است که در شهرستان عکار واقع شده است.
💡 درمان دراز مدت با بتامتازون، بیمار را از جهت ابتلا به بیماریهای عفونی مستعد میکند و از طرفی علائم عفونت نیز پنهان میشود. مصرف مقادیر زیاد بتامتازون میتواند اختلالات روانی را تشدید کند. آب مروارید کاهش یا تاری دید و تکرار ادرار و پرنوشی، قرحه گوارشی، علائم شبه کوشینگ، آکنه، درد در ناحیه سرینی، افزایش فشار خون و قند خون، ادم ریوی در مادر و سردرد از عوارض جانبی دارو هستند.