لغت نامه دهخدا
قراطیس. [ ق َ] ( ع اِ ) ج ِ قرطاس. ( منتهی الأرب ) ( ناظم الاطباء ).
قراطیس. [ ق َ ] ( اِخ ) نام کتابی از افلاطون. ( عیون الانباء ).
قراطیس. [ ق َ] ( ع اِ ) ج ِ قرطاس. ( منتهی الأرب ) ( ناظم الاطباء ).
قراطیس. [ ق َ ] ( اِخ ) نام کتابی از افلاطون. ( عیون الانباء ).
نام کتابی از افلاطون
[ویکی الکتاب] معنی قَرَاطِیسَ: کاغذها (جمع قرطاس)
ریشه کلمه:
قرطس (۲ بار)
«قراطیس» جمع «قرطاس» است و اصل آن به طوری که بعضی گفته اند: از یونانی گرفته شده و معنای آن ـ چنان که «راغب» در کتاب «مفردات» می گوید ـ «هر چیزی است که روی آن می نویسند».
بنابراین کاغذ معمولی و پوست حیوانات و درختان و مانند آن که در قدیم الایام نامه ها و کتاب ها را روی آن می نوشتند، نیز شامل می شود،ومنحصر به کاغذ معمولی نیست.
صحیفه. چیزی که در آن مینویسند از هرچه باشد در مفردات گفته: «اَلْقِرْطاسُ: ما یُکْتَبُ فیهِ» در اقرب آمده: «اَلصَّحیفَةُ الَّتی یُکْتَبُ فیها».. اگر کتابی در صحیفه و جزوه به تو نازل میکردیم و با دست آن را لمس میکردند کافران میگفتند این سحر آشکار است. جمع آن قراطیس است مثل. ظاهراً مراد آن است که تورات را جزوه جزوه میکنید آنچه به نفع شما است ظاهر میکنید و آنچه وصف رسول ما در آن است پنهان میدارید.
💡 محمد بن طاهر مقدسی میگوید که در سمرقند مخصوصاً برای ابوالفضل وزیر کاغذ میساختند و از مصر هم هر سال مقداری کاغذ میآوردند و در کتابخانه او همیشه عدهای از کاتبان به کار استنساخ مشغول بودند. سیوطی هم به نقل اخباری در این مضمون میپردازد و میگوید: «قراطیس سمرقند برای مردم مشرق همان حکم قراطیس مصری را برای اهل مغرب دارد.»