پیراهان

لغت نامه دهخدا

پیراهان. ( اِ ) پیراهن. پیرهن. پیرهند. کرته. قمیص:
این نفس جان دامنم برتافته ست
بوی پیراهان یوسف یافته ست.مولوی.برو بر بوی پیراهان یوسف
که چون یعقوب ماتم دار گشتی.مولوی.رجوع به پیراهن شود.

فرهنگ عمید

= پیراهن

فرهنگ فارسی

( اسم ) پیراهن: برو بر بوی پیراهان یوسف که چون یعقوب ماتم دار گشتی. ( مولوی )
پیراهن پیرهن

جمله سازی با پیراهان

بوی پیراهان یوسف را ندید آنک حافظ بود و یعقوبش کشید
آنک بستد پیرهن را می‌شتافت بوی پیراهان یوسف می‌نیافت
بوی پیراهان یوسف کن سند زانک بویش چشم روشن می‌کند
این نفس جان دامنم برتافته‌ست بوی پیراهان یوسف یافته‌ست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
امجق یعنی چه؟
امجق یعنی چه؟
ستارگان یعنی چه؟
ستارگان یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز