گیلکی

گیلکی

این کلمه در زبان فارسی معانی متفاوتی دارد که شامل موارد زیر می‌باشد:

مربوط به گیلک: گیلکی به هر چیزی که به مردم یا فرهنگ گیلک‌ها مرتبط باشد، اشاره دارد. این شامل جنبه‌هایی از زندگی اجتماعی، فرهنگی و تاریخی مردم گیلان است. بنابراین، هر نوع ویژگی یا مشخصه‌ای که به مردم گیلک یا منطقه گیلان مرتبط باشد، به عنوان گیلکی شناخته می‌شود.

زبان مردم گیلان: این واژه همچنین به زبان خاصی اشاره دارد که توسط مردم گیلان صحبت می‌شود. این زبان از خانواده زبان‌های ایرانی است و جزو زبان‌های هندواروپایی به شمار می‌رود. گیلکی دارای ویژگی‌های خاص و محلی خود است و بسیاری از واژگان و عبارات منحصر به فرد را در خود جای داده است.

گوشه موسیقی در آواز دشتی: گیلکی به گوشه‌ای در آواز دشتی اشاره دارد که به عنوان یکی از ملحقات لحن شور شناخته می‌شود. این استفاده بیشتر به زمینه موسیقی و هنری مربوط می‌شود و بیانگر تنوع‌های موسیقیایی در فرهنگ گیلان است.

لغت نامه دهخدا

گیلکی. [ ل َ ] ( ص نسبی، اِ ) منسوب به گیلک. || لهجه مردم گیلان. || در موسیقی یکی از آهنگهای شور است. ( فرهنگ نظام ). رجوع به آهنگ شود.
گیلکی. [ ل َ ] ( اِخ ) ( امیر... ) ابن محمد حاکم و فرمانروای طبس در حدود سال 440 هَ. ق. ناصرخسرو در سفرنامه خویش از این امیر و عدل و ایمنی که محافظت آن بزرگ ایجاد کرده بود و آسودگی خلق در پناه معدلت وی سخن گفته است. ( سفرنامه ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 124 و 125 ).

فرهنگ معین

(لَ ) (ص نسب. ) ۱ - منسوب به گیلک، زبان مردم گیلان از زبان های ایرانی از خانوادة هندواروپایی. ۲ - (اِ. ) گوشه ای در آواز دشتی از ملحقات شور (موسیقی ).

فرهنگ عمید

۱. مربوط به گیلک.
۲. زبانی از شاخۀ زبان های هندوایرانی که در گیلان رایج است.

فرهنگ فارسی

ابن محمد حاکم و فرمانروای طبس ( حدود ۴۴٠ ه. ق. ). ناصر خسرو در سفرنامه خویش از عدل و داد وی سخن گفته.
( صفت ) ۱- منسوب به گیلک. ۲- یکی از گوشه های دستگاه شور.
ابن محمد حاکم و فرمانروای طبس درحدود سال ۴۴٠ هجری قمری. ناصر خسرو در سفرنامه خویش از این امیر و عدل و ایمنی که محافظت آن بزرگ ایجاد کرده بود و آسودگی خلق درپناه معدلت وی سخن گفته است.

دانشنامه آزاد فارسی

گیلَکی
از زبان های شمال غربی ایران که شمار زیادی از ساکنان جنوب دریای خزر به ویژه گیلانی ها به آن سخن می گویند. لهجه های گیلکی متنوع اند اما گویشوران کم وبیش زبان همدیگر را می فهمند. مجموعۀ گویش های گیلکی بیه پس (غرب گیلان) با گیلکی بیه پیش (شرق گیلان) با هم فرق بیشتری دارند. گیلکی را می توان به سه گروه تقسیم کرد: ۱. گیلکی شرقیِ شامل لاهیجانی، لنگرودی، رودبنه ای، پاشاکی، اشکوری و رحیم آبادی است. ۲. گیلکی مرکزی متشکل از رشتی و انزلیچی. ۳. گیلکی غربی شامل گیل دولابی، نوکنده یی، آلکامی، سوماسرایی (صومعه سرایی)، زریه بری (ضیابری)، آبکناری و شَرَفشاهی. گیلکی شرقی با مازندرانی همسایه است از این رو تأثیراتی روی هم دارند. گیلکی غربی هم با تالشی هم مرز است. در مجموع گیلکی شرقی و غربی کمتر دست خورده اند. گیلکی مرکزی به دلیل ارتباط گسترده با فارسی (و ترکی و روسی در انزلیچی) تأثیر زیادی از فارسی گرفته است. آثار مکتوبی به این زبان ـ با خط فارسی ـ در دست است که از مهم ترین آن ها دیوان پیر شرفشاه دولابی عارف قرن هشتم است که به گیلکی دولابی سروده شده است. امروزه آثاری به نثر و نظم گیلکی به طور مستقل یا در نشریات گیلان منتشر می شود. ضمناًَ زبان مازندرانی های کلاردشت را هم، خودِ آن ها گیلکی می نامند.

ویکی واژه

زبان گیلکی
زبان مردم گیلک یا گیلان از زبان‌های ایرانی از شاخه زبان هند و اروپایی.
(موسیقی):گوشه‌ای در آواز دشتی از ملحقات شور.

جمله سازی با گیلکی

همچنین عده‌ای از کردهای مهاجر که در زمان صفویه و نادرشاه در عمارلو و رحمت‌آباد ساکن شدند به زبان مخصوص خود حرف می‌زنند، ولی همه به زبان گیلکی آشنایی دارند و به زبان گیلکی حرف می‌زنند، بدون این‌که لهجه آن‌ها متمایز باشد.
سکنهٔ الموت به گویش الموتی که گویشی از زبان تاتی است صحبت می‌کنند. به عقیده برخی از صاحب‌نظران، گویش الموت‌ گونه ای از زبان گیلکی محسوب میشوند.
روستای بالابند در جنوب غربی شهرستان تنکابن و در مرز جغرافیایی شهرستان رامسر قرار دارد.که به همراه تنکابن ورامسر به گیلکی سخن می گویند.
اوشیان، روستایی سیاحتی تفریحی از توابع بخش چابکسر شهرستان رودسر در استان گیلان ایران است. مردم اوشیان گیلک هستند و به زبان گیلکی سخن می‌گویند.
موسیقی مازندرانی با موسیقی گیلکی در غرب و خراسانی در شرق پیوند خورده‌است.موسیقی سنتی مازندران در دو نوع آوازی یا کلامی و سازی یا بدون کلام است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال قهوه فال قهوه فال عشقی فال عشقی فال انگلیسی فال انگلیسی