پر میوه

پرمیوه، واژه‌ای فارسی و مرکب است که از دو جزء پر به معنای مملو و سرشار، و میوه به معنای ثمره و حاصل تشکیل شده است. این صفت برای توصیف درختان یا گیاهانی به کار می‌رود که محصول فراوان و پرباری دارند. در معنای گسترده‌تر، می‌توان این واژه را برای اشاره به هر چیز پرثمر و پرحاصل به کار برد که نشان‌دهنده فراوانی و برکت است. به عنوان مثال، یک دوره زندگی پرمیوه، به معنای دوره‌ای از فعالیت‌ها و دستاوردهای پربار است.

مفهوم پرمیوه شدن نیز به معنای به ثمر نشستن و حاصل‌خیز گشتن است. این اصطلاح می‌تواند هم در بافتار کشاورزی و باغبانی برای اشاره به زمان باردهی درختان و گیاهان به کار رود، و هم به صورت استعاری برای بیان رسیدن به نتایج مطلوب و دستیابی به موفقیت در یک فعالیت یا تلاش. از نظر ادبی، پرمیوه شدن می‌تواند نمادی از رشد، بلوغ و بالندگی باشد که در نهایت به باروری و آفرینش منجر می‌شود.

در زبان فارسی، واژگان مشابهی برای بیان این مفهوم وجود دارد، از جمله پرثمر و پرحاصل که هر دو به معنای پربار و نتیجه‌بخش هستند. این واژه‌ها غنای معنایی زبان فارسی را در توصیف پدیده‌هایی که با فراوانی و ثمربخشی مرتبط‌اند، نشان می‌دهند. استفاده از این واژگان، علاوه بر بیان معنای لغوی، می‌تواند حس امید، رونق و کامیابی را نیز به مخاطب منتقل کند.

لغت نامه دهخدا

پرمیوه. [ پ ُ وَ / وِ ] ( ص مرکب ) پرثمر. پرحاصل.
- پرمیوه شدن؛ اِثمار.

فرهنگ عمید

باغ یا درخت که میوۀ بسیار داشته باشد، پربار، پُربَر.

فرهنگ فارسی

( صفت ) پر ثمر پر حاصل.

جمله سازی با پر میوه

چو باغیست پر میوه دارش چمن به گردش نسیم خوش و نوسمن
تواضع کند هوشمند گزین نهد شاخ پر میوه سر بر زمین
چنان پر میوه جیب شاخسارش که گل ناکرده نو گردد بهارش