گراییده

لغت نامه دهخدا

گراییده. [ گ َ / گ ِ دَ / دِ ] ( ن مف ) متمایل شده: لاجرم کافه انام از خواص و عوام به محبت او گراییده اند. ( گلستان ). رجوع به گرائیدن. گراییدن و گرایستن شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - متمایل شده. ۲ - اراده شده قصد شده. ۳ - نافرمانی کرده. ۴ - سنجیده آزموده. ۵ - حمله برده. ۶ - جنبانده پیچانده.

جمله سازی با گراییده

پس از مرگ احمد شاملو، مراسم سالگرد و یادبودش بارها با حضور نیروهای امنیتی همراه بوده که در مواردی هم به تندی گراییده یا به دلایل امنیتی برگزار نشده‌است. همچنین سنگ مزار او به دست افراد ناشناس چندین بار مورد تخریب قرار گرفته.
به مهرش گراییده کار بهی از آن چهره تابنده فرّ مهی
برای هفت سال فرانسه زندگی سیاسی نداشت. امپراتوری با همه‌پرسی‌های چندگانه به فرمانروایی می‌پرداخت. پس از سال ۱۸۵۷ اپزیسیون دیگر وجود نداشت، تا سال ۱۸۶۰ شمار اپوزیسیون به این پنج تن رسیده بود:داریمون، امیل الیویه، هنون، ژول فاور و ارنس پیکار. همچنین هواخواهان پادشاهی نیز به سستی گراییده بودند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
بی عرزه یعنی چه؟
بی عرزه یعنی چه؟
عظمت یعنی چه؟
عظمت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز