کامور

لغت نامه دهخدا

کامور. [ کام ْ وَ] ( ص مرکب ) کامیاب و فیروزمند. بهره مند و بختیار. ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). کامیاب. کامروا. ( شعوری ج 2 ص 238 ):
بسکه با لطف و کرم شد نامور
در جهان نبود نظیرش کامور.میرنظمی ( از آنندراج ).در فرهنگ ناظم الاطباء معنی موافق آرزو، بر حسب میل نیز دارد؛ اما ظاهراً استوار نیست و کاموری باید بدین معنی باشد. رجوع بکاموری شود.

فرهنگ عمید

کامیاب.

فرهنگ فارسی

کامیاب
( صفت ) ۱ - کامیاب کامران. ۲ - موفق فیروزمند.

فرهنگ اسم ها

اسم: کامور (پسر) (فارسی) (تلفظ: kāmvar) (فارسی: کامور) (انگلیسی: kamvar)
معنی: کامیاب و کامروا، کامیاب و پیروزمند، بهره مند و بختیار

جمله سازی با کامور

«یاد آر ز شمع مرده یاد آر» در سال ۱۳۹۲ به عنوان شعر ترانهٔ «یاد آر» از آلبوم سراسر مه با صدای محمد معتمدی و آهنگسازی آرش کامور منتشر شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق استخاره کن استخاره کن فال فنجان فال فنجان فال ماهجونگ فال ماهجونگ