لغت نامه دهخدا
کار گذشته. [ رِ گ ُ ذَ ت َ / ت ِ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) رجوع به قضی الامر شود.
کار گذشته. [ رِ گ ُ ذَ ت َ / ت ِ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) رجوع به قضی الامر شود.
💡 فرو برده سر همچو سوزن به کار گذشته ز دراعه عیب و عار
💡 همه موبدان و ردان را بخواند ز کار گذشته فراوان براند
💡 به ایران خرامیم پیروز و شاد ز کار گذشته نگیریم یاد
💡 فریبرز طوس و یلان را بخواند ز کار گذشته فراوان براند
💡 همین به که باشیم امروز شاد ز کار گذشته نیاریم یاد
💡 از باغ زاغ گم شد آمد هزار دستان اکنون گرفت باید کار گذشته از سر